loading...
خودمونی ها ...
محمد رضا - سکوت بازدید : 67 چهارشنبه 13 خرداد 1394 نظرات (0)

آقا سلام ...

صبحت بخیر آقای من ...

آقا این جمعه می شود تو مرا مبتلا کنی؟

آقا دلم تنگ شده برای درد و دلهایم که فقط برای شما بود و عقده هایی که فقط برای شما گشوده میشد ...

آقای من ، مولای من ، سرور و سالار من ، امشب شب تولد تو بود ولی آیا اگر به جشن تولد خودت می آمدی توانایی پذیرایی از تو را داشتم؟ آیا منزل و مهدیه دانشگاه من توانایی تحمل قدم هایت را داشت؟ آبا می توانستیم به مادرت زهرا خوش آمد بگوییم؟

آقا امشب خیلی خودمانی با تو سخن گفتیم و برای غربتت ناله زدیم ...

اشک امشب ما به دو دلیل بود : 1- شوق زنده بودن و دیدن یک میلاد با سعادت دیگر ... 2- غربت و نیامدنت ...!!!

آقا شرمنده ام و از نیامدنت خجالت می کشم ...

واقعا شیعیان کجایید که 1141 سال از غیبت امام عصرمان (عج) می گذرد و فقط ما اسم شیعه را یدک کشیده ایم ...

آقا به غربت مادرت زهرا ، به دست های قلم شده ابوالفضل عمویت ، به پهلوی خم شده ی عمه ات زینب ، به محاسن غرق به خون جدت حسین ، به فرق شکافته ی پدرت علی ، به داغ دل رباب ، به سفیدی گلوی علی اصغر ، به جوانی جوانان بنی هاشم و به برکت حضور خودت نمی شود در فرجت تعجیل کنی؟؟؟

ما از شیعه بودن خود شرمنده ایم ارباب ... عمرها گذشته و تو هنوز در پی یاری
313 مرد نداشتیم ... چه کنیم ؟؟؟؟؟؟؟ ... تو ببخش که برای شیعه ، دلداری !!!

(شعر از خودم بود و متن هم همینظور، خرده نگیرید به بنده ...!)

----------------------------------------------------------------- سکوت ---

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرتون کدوم یکی از مطالب زیر رو به سایت به جز نوشته های خودم اضافه کنم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 86
  • بازدید سال : 622
  • بازدید کلی : 35,710
  • کدهای اختصاصی

    آوازک